کد مطلب:35677
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:20
معناي منزلة بين المنزلتين كه يكي از اصول پنجگانة گروه معتزله ميباشد و نقد آن چيست؟
مرتكب گناه كبيره در اواخر نيمه نخست از قرن اول، موضوع يك رشته مسائل كلاميگرديد و يكي از آن مسائل توصيف او با ايمان و يا كفر وفسق است و در اين مورد دو نظريه ابراز گرديد كه سرانجام منتهي به نظرية سوم شد كه از ابتكارات پايه گذار مكتب «اعتزال» و اصل بن عطاست و پيروان اين مكتب نيز در طول زمان بر آن صحّه نهادهاند، اينك نظريات سه گانه در اين مورد:
1 ـ مرتكب كبيره كافر است.
2 ـ مرتكب كبيره مؤمنِ فاسق است.
3 ـ نه مؤمن است و نه كافر، بلك در مقاميميان اين دو.
نظرية نخست را خوارج برگزيده زيرا عمل را جزء ايمان ميدانند و هر كس واجبي را ترك كند و حراميرا مرتكب گردد، از جرگة مؤمنان بيرون رفته و در عداد كافران قرار ميگيرد.
نظرية دوم، نظريه معروف ميان فقها و محدثان و متكلمان فرق اسلامياست كه ارتكاب گناه را ماية خروج از ايمان ندانسته، چيزي كه هست او را مؤمن فاسق ميخوانند.
نظرية سوم از معتزله است، آنان ميگويند: چنين فردي نه مؤمن است و نه كافر، بلكه در حد وسطي قرار ميگيرد و از آن به «منزلة بين المنزلتين» تعبير ميآورند.
علت اينكه اين گروه را معتزله ميخوانند، اين است كه آنان به وسيلة اين نظريه مرتكب كبيره را از جامعة اسلاميمنعزل كرده و از آن جدا ساختهاند و يا وسيلة اين رأي و آراي ديگر، از جامعة اسلاميمنعزل گرديدهاند.
مهم در اين جا بررسي دليل چنين اصل است، آنان به طرق گوناگون بر اين اصل استدلال كردهاند.
1 ـ واصل بن عطا در مناظرة همتاي خود «عمرو بن عبيد» چنين گفت: «مسلمانان در توصيف او به ايمان و كفر و نفاق اختلاف نظر دارند، ولي همگان او را فاسق ميخوانند، ما مورد اتفاق را ميگيريم و با قيمانده را رها ميسازيم». (امالي سيد مرتضي1/166)
اين دليل كاملاً تمام است، از اتفاق مسلمانان جز اين نميتوان نتيجه گرفت كه مرتكب كبيره فاسق است، اما نه مؤمن است نه كافر هرگز به دست نميآيد، مناظرهاي كه ميان آن دو صورت گرفته و سيد مرتضي آن را در «امالي» خود آورده است، خالي از مغالطه نيست و ما جايگاه مغالطه را در كلام هر دو، در كتاب («بحوث في الملل والنحل» 3 /190)توضيح دادهايم، علاقمندان ميتوانند به آنجا مراجعه نمايند.
2 ـ مؤمن در لغت هر چند به معني «مذعن» است، ولي در شرع از آن معني ديگري اراده شده و آن كسي است كه شايستة ستايش و تعظيم باشد. گواه اين است كه خدا هر كجا از مؤمن سخن گفته، آن را با مدح و تعظيم همراه ساخته است، چنانكه ميفرمايد:
«قَد أَفلح المؤمنون» مؤمنون/1 و ميفرمايد: «أِنّما المؤمنون الَذين إِذا ذُكر الله وَجِلت قلوبهم» انفال/2 و نيز ميفرمايد: «إِنّما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله وإذا كانوا مَعَه عَلي أَمر جامِع لَم يَذهَبوا حَتي يَستأذنوه» نور/62 اين آيات حاكي است كه «مومن» در اصطلاح قرآن،كسي است كه شايستة مدح و تعظيم باشد و همچنين است لفظ «مسلم» و ناگفته پيداست مرتكب كبيره شايستة هيچ نوع ستايش و بزرگداشت نيست. (قاضي عبد الجبار، اصول خمسه/ 703)
اين دليل نيز بسان دليل گذشته سست و بي پايه است و اساس اشتباه را خلط معني لازم آن تشكيل ميدهد، لفظ مؤمن يك معني بيش ندارد و از زمان نزول قرآن تا كنون در همان معني به كار رفته است، چيزي كه هست از لوازم ايمان تمجيد و ستايش است، نه اينكه اين دو، معني مستقيم لفظ ايمان است.
گواه بر اينكه اين لفظ بر همان معني نخستين خود باقي است، اين است كه در آيات زيادي اگر لفظ مؤمن را برداريم و به جاي آن لفظ« ممدوح و معظم» بگذاريم، آيه انسجام خود را از دست ميدهد.
: استاد محقق جعفر سبحاني
فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي ج 4
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.